جدول جو
جدول جو

معنی میخ زده - جستجوی لغت در جدول جو

میخ زده
(شِ دَ / دِ)
که میخ بر آن کوفته باشند. آنچه میخ بدان زده باشند: کفش میخ زده، تختۀ میخ زده. رجوع به میخ زدن شود، سکه زده. مسکوک. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به میخ و میخ ساختن شود.
- زر میخ زده، زر مسکوک. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از می زده
تصویر می زده
کسی که شراب بسیار خورده و دیگر نتواند بخورد، شراب زده، برای مثال می زدگانیم ما در دل ما غم بود / چارۀ ما بامداد رطل دمادم بود (منوچهری - ۱۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
(سَ / سُ تَ / تِ)
کشتی که ملخ آن را خورده باشد: زرع مجرود، کشت ملخ زده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(صَ کَ / کِ دَ)
میخ کوبیدن. کوبیدن میخ بر تخته و دیوار و جز آن. زدن میخ بر در و دیوار و مانند آن. (از یادداشت لغت نامه). تده. وتد. (تاج المصادر بیهقی) :
گو میخ مزن که خیمه می باید کند
گو رخت منه که بار می باید بست.
سعدی.
به هر کفشی که میخی زد مه نامهربان من
ز حسرت ناله وفریاد میخیزد ز جان من.
سیفی صاحب بدائعالصنایع
لغت نامه دهخدا
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
یخ بسته منجمد
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که بسبب بسیار نوشیدن شراب بد حال گردد و میل بچیزی نداشته باشد جمع می زدگان: می زدگانیم ما در دل ما غم بود چاره کژدم زده کشته کژدم بود. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
للظّفر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
Nail
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
Frosty, Frozen, Freezing, Frostily, Frozenly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
clouer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
לדפוק מסמר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
congelado, geladamente, gelado, congeladamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
congelado, heladamente, helado, congeladamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
zamrożony, mroźno, mroźny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
замороженный , морозно , морозный , замороженно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
замерзлий , морозно , морозний , заморожений , заморожено
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
کیل ٹھوکنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
ตอกตะปู
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
釘を打つ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
kuchora
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
못을 박다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
çivilemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
memaku
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
পেরেক পুঁতানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
कील ठोकना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
inchiodare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
clavar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
nageln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
spijkeren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
забивати цвях
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
забивать гвоздь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
wbijać gwóźdź
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از میخ زدن
تصویر میخ زدن
pregar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از یخ زده
تصویر یخ زده
bevroren, ijskoud
دیکشنری فارسی به هلندی